اصلاح تصورات نادرست با روایت پیشرفت

جلسه رونمایی از کتاب «آرزو، امیر، بابک، بازی مهره بزرگ» در سومین روز از چهاردهمین نمایشگاه فناوری نانو برگزار شد. این کتاب، سیزدهمین کتابی است که برنامه­‌های توسعه فناوری ایران و داستان توسعه فناوری و تجاری سازی محصولات نانویی کشورمان را روایت می­کند. در این نشست که در قالب یک گفت و گو برگزار شد، سعید حسین رفیعی نویسنده کتاب، بهزاد دانشگر نویسنده کتاب تندتر از عقربه‌­های حرکت کن و مدیر ادبیات داستانی حوزه هنری و دکتر میثم مهدیار معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات حضور داشتند.

در ابتدا علی رضایی دبیر پویش­‌های کتابخوانی شیرازه و کارشناس کتاب که گردانندگی گفت‌وگو را بر عهده داشت، درباره سابقه انتشار کتاب­‌های روایت توسعه فناوری نانو در ایران توضیح داد و سپس از نویسنده کتاب خواست تا توضیحی را درباره کتاب ارائه کند. سعید حسین رفیعی گفت: ما چندین کتاب در حوزه روایت توسعه علم و فناوری در کشور، به‌خصوص در حوزه نانو داریم و از خوانندگان این آثار به خصوص دانشجویان بازخورد­های متعددی دریافت کرده‌­ایم. ما سعی کرده‌­ایم بر اساس این بازخورد­ها، آثارمان را بهبود دهیم. کتاب آرزو، امیر، بابک، بازی مهره بزرگ، توسعه فناوری نانو در صنعت نساجی را در قالب یک داستان روایت می‌­کند. داستانی که حدود نیمی از آن از واقعیت­‌ها اقتباس شده است. کتاب، داستانی دختری را روایت می‌کند که از استان خراسان جنوبی به‌طور اتفاقی وارد رشته نساجی دانشگاه امیرکبیر تهران می­‌شود و مسیری پر فراز و نشیب را از بی­‌میلی به نساجی تا توسعه فناوری­‌های نانویی مورد استفاده در صنعت نساجی طی می­‌کند.

در ادامه، بهزاد دانشگر در پاسخ سئوالی درباره وضعیت فعلی کشور در کتاب­‌های روایت پیشرفت گفت: بهتر است قبل سخن درباره وضعیت، به ضرورت روایت پیشرفت بپردازیم. او گفت: به‌نظر من چند تصور نادرست در بین نوجوانان و جوانان کشور وجود دارد که برای آینده کشور بسیار خطرناک است. اول اینکه فکر می­‌کنند هیچ راهی برای پیشرفت در کشور وجود ندارد و به‌همین دلیل باید از کشور فرار کرد. اشتباه رایج دوم، تصویر فرد موفق در ذهن نوجوان و جوان است. از نظر ایشان معمولا آدم موفق شخصی پولدار است که در زمانی کوتاه و بدون تلاش زیاد، به ثروتی هنگفت رسیده است. و سومین تصور اشتباه، عقب­‌ماندگی ۲۰۰-۳۰۰ ساله ایران در بسیاری از حوزه­‌های علم و فناوری است. به‌نظر من روایت پیشرفت می­‌تواند هر سه این تصور­های اشتباه را درست کند. روایت پیشرفت­‌ها، مثل چیزی که در همین کتاب اتفاق افتاده نشان می‌­دهد که کشور ظرفیت­‌های بسیار خوبی برای ایستادن و سازندگی دارد. همچنین ضمن نمایش پیشرفت­‌های علمی واقعی، آن تصور نادرست از انسان موفق را اصلاح کرده و موفقیت را نه یک لحظه یا نقطه که مسیر بی­‌پایان روایت می‌­کند. چیزی که فرد موفق را در این تصویر سیراب می‌­کند، نه پول، که آرامشی است که معمولا برای فرد موفق بسیار شیرین‌­تر است. در روایت این افراد می‌بینیم که فرد می‌­توانسته در مسیری بی­‌دردسرتر پولدارتر باشد، ولی این مسیر را برای رسیدن به آن آرامش شیرین انتخاب کرده است. درباره وضعیت روایت پیشرفت در کشور باید بگویم که وضع ما از ۱۰ سال قبل بسیار بهتر شده است و در حال حاضر ده‌­ها کتاب در این حوزه داریم، ولی برای رسیدن به وضع مطلوب باید خیلی تلاش کنیم.

در ادامه علی رضایی از میثم مهدیار که معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات است، درباره نقش هنر در روایت پیشرفت سوال پرسید و خواست ارزیابی خود را از کتاب مورد بحث ارائه دهد. مهدیار گفت: من خودم را پژوهشگر این حوزه می‌­دانم و چندین سال قبل پژوهشی را برای صورت­‌بندی نظری گفتمان­‌سازی در حوزه فناوری نانو انجام دادم و از همان زمان این سئوال مطرح بود که چطور می­‌توان بین این روایت‌­ها و هنر ارتباط برقرار کرد. او افزود ژانر علمی همیشه در هنر و ادبیات مورد توجه بوده و آثار برجسته جهانی زیادی در آن وجود دارد و متاسفانه در کشور ما آثار شاخصی در این حوزه نداریم. او صحبتش را با سئوال درباره کارکرد ادبیات و دلیل نوشتن و خواندن داستان و رمان ادامه داد و گفت: جدای از اینکه گفته می­‌شود انسان برای خروج از چارچوب محدود فیزیکی­‌ا‌ش نیاز به خواندن داستان دارد، کارکرد مهم ادبیات را بسط زیست­‌جهان انسان‌ها دانست. مهدیار گفت: وقتی رمان می‌خوانیم، حس، تجربه حافظه ما بسط پیدا می­‌کند و انگار در موقعیت شخصیت­‌های داستان هستیم. مهدیار افزود: دراماتیزه کردن درگیری­‌های یک پژوهشگر یا فناور کار سختی است که در این کتاب سعی شده تا حدودی انجام شود. در این کتاب بر خلاف بسیاری از آثار مشابه این حوزه که فقط به بخش خاصی از زندگی شخصیت روایت پرداخته شده، سعی شده بخش قابل توجهی به زندگی شخصیت اصلی روایت از ابتدای زندگی تا قبل از دوره فعالیت فناورانه­‌شان پرداخته شود. مهدیار گفت: این کتاب من را جذب کرد. ولی من هم سابقه مهندسی داشته­‌ام و هم پژوهشگر و فعال حوزه روایت پیشرفت هستم و اگر شاید اگر به سمت داستان نمی‌­رفت هم من آن را می­‌خواندم ولی تصورم نمی­‌کنم بتواند در جذب مخاطبانی مانند دانش‌­آموزان سال­‌های آخر دبیرستان و دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد موفق باشد. برای این کار می­‌بایست برخی مقاطع زندگی، آرزو، شخصیت اصلی داستان را بسیار پررنگ تر می­‌کرد. ما نقطه اوج یا طلایی در کتاب نداریم. مثلا ما هیچ‌چیزی درباره دوران کارشناسی آرزو در این کتاب نمی­‌خوانیم. این اتفاقا مقطعی است که می­‌تواند مساله اصلی بسیاری از مخاطبان کتاب باشد. شاید همین باعث بشود که کتاب اثرگذاری نقطه­‌ای و دقیقی بر خواننده نداشته باشد. اثری که خواننده را به حرکتی مشخص در زندگی واقعی­‌اش متمایل کند. مهدیار افزود: همسفر شدن با قهرمان داستان است که داستان را برای مخاطب جذاب می­‌کند. ما باید در داستان حدیث نفس داشته باشیم؛ چیزی که در این اثر زیاد نمی‌­بینیم.

پس از صحبت­‌های آقایان دانشگر و مهدیار، نویسنده کتاب گفت: ما از همان اثر اولی که در روایت نانو نوشتیم، دغدغه شناخت دقیق مخاطب را داشتیم. رفیعی افزود: تجربه ما، ما را به سمت داستان رهنمون کرد و هرقدر به سمت داستان آمدیم، بازخورد بهتری ار مخاطبان گرفتیم. او گفت با توجه به فعالیت خودم در حوزه علم و فناوری و آشنایی نزدیک با بسیاری از شرکت­‌های دانش‌­بنیان باید بگویم که واقعیت این است که بسیاری از این شرکت­‌ها نقاط طلایی یا اوج خیلی شاخصی ندارند و ما هم سعی کرده­‌ایم مسیر واقعی آنها را نمایش دهیم. به‌نظر من، یکی از نقاط قوت کتاب، برخورداری از خرده روایت­‌های متعدد در مسیر یک کسب‌وکار دانش‌­بنیان است. خرده‌­روایت­‌هایی مانند مذاکره یک فناور با یک شرکت بزرگ یا وقایعی که در مسیر تبدیل ایده به یک محصول فناورانه رخ می­‌دهد.

مهدیار در پاسخ به این صحبت رفیعی گفت: اتفاقا کار ادبیات مخالفت با واقعیت است. ادبیات باید بتواند برای جاانداختن یک ایده یا مفهوم، چیزی را بزرگ کند یا نقطه اوجی را ترسیم کند تا مطلب را به جان مخاطب بنشاند. یا حتی ممکن است اصلا چیزی را نداشته باشیم و آن را تخیل کنیم. این تخیل می­‌تواند جامعه را به سمت آن نقطه پیش ببرد.

در ادامه رضایی از دانشگر خواست تا ارزیابی خود را درباره رفتن به سمت داستان یا تخیل یا مستندگاری در روایت تجربه­‌های توسعه علم و فناوری بیان کند. دانشگر گفت: به‌نظر من کتاب در حال حاضر یک دوگانگی نامطلوب دارد. هم رمان است و هم مستند و ممکن است چنانچه برای ارزیابی اثر، آن را به دید رمان ببنیم، نویسنده بگوید اینکه رمان نیست و اگر آن را مستند ببینیم، نویسنده بگوید مستند نیست. این استاد نویسندگی گفت: به نظر من نویسندگی مانند رشته­‌های ورزشی قواعدی دارد. اینطور نیست که یک ورزش بر دیگری برتری ذاتی داشته باشد. هر ورزشی که بر اساس قواعدش انجام شود زیبایی و شیرینی خاص خود را دارد. به نظر من، ژانر­های ادبی بر یکدیگر برتری ذاتی ندارند. هر کدام به درستی نوشته شود، هواخواه خود را خواهد داشت و لذا فکر می­‌کنم نباید با یکدیگر ترکیب شوند. به‌نظر من اینکه فکر کنیم برای جذاب شدن هر ژانری باید آن را به سمت داستان ببریم درست نیست، ضمن اینکه ادبیات فقط داستان نیست و داستان هم فقط توصیف نیست. مستند، اگر خوب نوشته شود می­‌تواند بسیار پرطرفدار باشد و اگر درست نوشته شود در ادامه می­‌تواند الهام‌بخش خلق رمان و فیلم هم باشد. پرفروش‌­ترین آثار خودم، مستندنگاری‌­ها هستند. معتقدم ما فعلا در روایت پیشرفت نباید به‌طور کامل به سمت داستان برویم، زیرا مخاطب ما باید احساس کند که این پیشرفت‌­ها در واقعیت رخ داده است.

در پایان آقایان مهدیار و دانشگر ضمن تقدیر از سعید حسین رفیعی نویسنده کتاب، قدم گذاشتن ایشان در این ژانر ناشناخته و سخت را نشانه جسارت ایشان دانشته و از ایشان بایت این کار تقدیر کردند و رضایی گفت: سوژه‌­های جذاب و متعددی از توسعه فناوری و محصولات نانویی وجود دارد که نمونه­‌های زیادی از آنها را در همین نمایشگاه می‌­بینیم، ستاد نانو همچنان مشتاق روایت این داستان­‌هاست و از نویسندگان و ناشرانی که قصد روایت این سوژه­‌ها را داشته باشند حمایت می­‌کند.